آیهان مامانآیهان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

فرشته ی زندگیم آیهان

پادشاه سه ماهه من و عکسای آتلیه اش

آیهان عزیز تر از جونم امروز دقیقا 3ماهه شدی و یه ماه بزرگتر و آقاتر خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که پسر گلی مثل تو بهمون هدیه داده این روزا مثل برق و باد داره میگذره انگار همین دیروز بود رفتم برا زایمان . مامانی برای دومین بار بهت سرما خورده و سرفه میکنی قربون نفسات بشم من اصلا حال شیطونی و سر و صدا کزدن و نداری جیگر طلای من ایشالله به زودی خوب بشی تا خونمون پر بشه از صدای نازت.دکتر بردمت وزن و قدت هم ماشالله هزار ماشالله خیلی خوب پیشرفت کرده وزنت شش کیلو هفتصد و پنجاه گرم و قد 62 راستی مامانی عکسای آتلیه سه ماهگیت آماده شده الهه قربون قد وبالات بشه که اینقدر ناز افتادی تو عکسات الان عکسات و میزارم تا پسر گلمو خاله های مهربونشم ببی...
9 آبان 1392

پسر پسر قند عسل، کاکل به سر

واقعا چه لذتی داره تماشا کردن تو پسر گلم ،تمام خستگیمون با یک لبخند و نگاه پر از محبتت گرفته می شه نازنینم آیهان قشنگم از تو فرشته نازم با اون قلب پاک و زلالت می خوام برای همه اونهایی که دلشون نی نی می خواد دعا کنی خدا زودتر بهشون یه نی نی ناز و مامانی مثل تو بهشون بده امروز دو ماه و بیست روز از بودنت در کنارمون گذشته روز به روز دقیقه به دقیقه ثانیه به ثانیه دوست داشتنم زیاد میشه و انگاری تو خونم میره این عشق من به تو وقتی دارم بهت شیر میدم چنان زل میزنی تو چشمای من که گریه ام میگیره واقعا حس عجیبیه که نمیتونم توصیف کنمش وقتی داری جرعه جرعه از وجودم میک میزنی مهر و محبتم بیشتر و بیشتر میشه وقتی  با صدای نازت داری توجه ...
28 مهر 1392

نازگلم دو ماهه شدی

سلام پسر نازم سلام آیهانم سلام پادشاهم،مامان الهه با کلی تاخیر اومده میدونی که علت دیر به دیر نوشتنم چیه پسر گلم درسته خوب حدس زدی مامان بزرگهات تنها هستن و منو بابایی مجبوریم دو روز به دو روز بریم خونشون تا تنها نباشن اینو گفتم تا تاخیرم موجه بشه خودمم خسته شدم از این وضع خانه به دوشی اما چه کنم مامانی که مجبوریم. تو این چند وقت اخیر بازم مثل همیشه یه دسته گل بودی و ساکت و آروم دیگه همه دارن بد جوری بهت عادت میکنن دلشون برای کارات ضعف میره نازگلم چنان خنده هایی نصیبشون میکنی که نمیتونن ازت دل بکنن مامان جون . تا چشم به هم زدیم دو ماهتم تموم شد عسل من واکسنتم زدیم و آقاتر شدیم دو روز قبل نه مهر دو ماهت تموم شده گل پسرم . بعد از...
13 مهر 1392

42 روزه شدم من

سلام به خاله های مهربون چهلم پسر نازمونم تموم شد البته دو روز پیش، امروز 42 روزه شده ناز گلمون ،دوستای گلم من به خاطر اثاث کشی مادرم یه چند وقتی نبودم و شاید یه چند وقته دیگه هم نتونم بیام فقط اومدم بهتون بگم دوستون داریم و همیشه به یادتونیم و هم اینکه از پسرم براتون عکس بزارم و احوالاتشو براتون بگم . نازگلمونو یه روز بعد از یک ماهگیش یعنی تو سی و یک روزگیش بردیم بهداشت و گفت ماشالله خیلی خوب رشد کرده آخه وزنش شده بود 4 کیلو هفتصد گرم قدش هم 54 شده اما دیروز برا چکاب که بردمش پیش دکترش قند عسلم شده 5 کیلو و صد گرم قدش هم 55 شده .یه چند تا هم ازش عکس گرفتم براتون اینم از اولین پارک و گردش نازگلمون ...
23 شهريور 1392

یکی یدونه ام یک ماه گذشت

مامان جونی ،پسر گلم امروز درست یک ماه از اومدنت تو زندگیمون گذشت امروز درست یک ماهه هر روز دارم دور سرت میگردم ،یک ماهه زندگیم عوض شده ،یک ماهه وقتی تو چشات نگاه میکنم گریه ام میگیره ،یک ماهه مامان شدم و دارم از یه فرشته کوچولو مراقبت میکنم ،این یک ماه مثل برق گذشت و خیلی زودتر از اونی که فکرشو میکردم خودمو بهت باختم شدی تموم زندگیم یه لحظه نمیتونم تورو از خودم دور کنم همش صدات تو گوشمه وقتی شما خوابی و من دارم کارامو تند و تند انجام میدم باور کن بیشتر از ده بار خم میشم شما رو نگا میکنم . امروز از وقتی بیدار شدی اخلاقت عوض شده آقا تر شدی پسر گلم داری بهم میفهمونی که بزرگتر شدی مامان جون ،دل بابا مسعودتم داره برات پر میزنه نمیتونه سر کارش بن...
9 شهريور 1392

26 روزه شدم من

سلامی گرم به دوستای عزیزم، خانوما منو پسرمو شرمنده میکنید با پیامهای زیباتوون ممنونم ازتون و شرمنده از اینکه نمیتونم بیام و به شماها سر بزنم و عکس بچه های نازتونو ببینم از طرف من ببوسیدشون . یه کم میخوام از پسر گلم بگم که تو این 26 روزه چطور پسری بود . ده روز اول و یه کم درگیری داشتیم با آیهان که البته برمیگرده به دل دردای لعنتی که سراغ همه نی نی ها میره خدارو هزار مرتبه شکر با هم تونستیم اون مراحل و پشت سر بزاریم و ناف و حلقه پسرمم به نوبه خودشون افتادن. فقط یه مشکلی که داریم اونم این که با وجود اینکه شیرم داره سرازیر میشه و پسرم همش در حال میک زدن و خوردنه، سیر نمیشه و از اونجایی که بردمش بهداشت گفت وزنش حداقل رشدشو کرده به حداکثر نر...
3 شهريور 1392

افتادن نافم و مسلمان شدم هورااااااااا

   خاله های مهربون بازم سلام من و مامانم دلمون براتون تنگ شده اما چون من زیادی شیطونم و زیادی شیر میخورم مامان نمیتونه از جاش تکون بخوره و بیاد به شماها سر بزنه اومدیم بگیم شدیم 21 روزه و دهمین روز تولدم نافم افتاده خداروشکر و اینکه منو مسلمون کردن و منتظرن تا این حلقه لعنتی بی افته که جسبیده بهم و اذیتم میکنه . م امانم میگه ایشالله به زودی با عکسای جدید میام پیشتون من که بازم گشنه شدم برم شیر بخورم فعلا خدافظ ...
30 مرداد 1392

سلامی دوباره و تشکر از تمام خاله ها

سلام به تمام دوستای گلم و خاله های مهربون آیهان ،من اومدم با پسر نازنازی که هنوزم که هنوزه باورم نمیشه امروز شده یه هفته که اومده پیشمون و زندگیمونو از این رو به اون رو کرده .از خدای مهربون متشکرم که موجود به این زیبایی و پاکی و مهربونی برامون هدیه کرده . از همه شماها ممنونم که با تبریکاتون خوشحالمون کردید فقط معذرت میخوام که نتونستم جواب همه رو بدم بخاطر اون یه پست گذاشتم تا از همه شماها تشکر ویژه بکنم بخاطر همه چی . حالا بگم از وضعییت پسر گلم آیهانمون که تو تاریخ 9/5/1392 با وزن سه و سیصد در بیمارستان شهریار تبریز توسط دکتر شاه محمدی چشمای خوشگلشو به این دنیا باز کرد همون روز صبح چهارشنیه وقتی از خواب بیدار شدم دیدم حالم یه طوریه ...
16 مرداد 1392

مرخص شدن من و پسرم و دوتا عکس جدید

سلام دوستای گلم ممنون از این همه لطفی که به من و پسرم دارید امروز ما مرخص شدیم و خونه خودمونیم . اصلا انتظار این همه تبریک و نداشتیم خانوما زیاد نمیتونم بشینم فقط اومدم دوتا عکس جدید بزارم ایشالله سر فرصت میام با کلی حرف و خاطره و عکس     . ...
10 مرداد 1392