سرماخوردگی شدید نازگلم
نفسم ،مهربونم ،پسر گلم اومدم ازت معذرت بخوام بخاطر کوتاهی کردن تو نگهداری شما نمیدونی مامان چه سرماخوردگی گرفتی از دیروز چنان سرفه هایی میکنی که دلم داره کباب میشه دارم میسوزم از اینکه چرا بیشتر مراقبت نبودم البته بگما چندان هم تقصیر من نیست تقصیر ماله خاله هست آره مامان مونا ،انگار داشتن میرفتن مسجد برا مراسم ختم مونا رو برا دو ساعت آورد گذاشت خونه ما چشمت روز بد نبینه مونا چنان سرفه هایی میکرد که بیا و ببین مونا اومد و رفت فردای اون روز شما خوشگل پسرم قند عسلم اینطوری بیحال و مریض شدی اصلا حال هیچ چیز و نداری فقط دوس داری تو بغلم بمونی و بیحال همه جا رو نگا کنی دیروز بردمت دکتر برات شربت خلط اور و سرماخوردگی و استامینوفن و یه انتی بیوتیک داده از دیروز میدم چندان فرقی نکردی گلم فقط میتونم بگم منو ببخش مامانی از غصه ات دارم دیونه میشم. مامان خوبی نبودم برات قول میدم از این به بعد بیشتر مراقبت باشم .ترو خدا فقط زودی خوب شو اونقدر گریه کردم برات که دیگه سرم داره میترکه
گلم این عکسای قبل مریضیت هست
قربون اون چشمای خوشگلت بشم الهی
فدای اون خندیدنت
فدای لبای خوشگلت
اینم بعد از مریضی که بیحال و بی جون افتادی الهی من بمیرم و از این روزا نبینم چون اصلا طاقت ندارم مامانی
خدا جونم ترو خدا کمک کن پسر گلم هر چه زودتر بهتر بشه دوستای گلم دعا یادتون نره