آیهان مامانآیهان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه سن داره

فرشته ی زندگیم آیهان

پایان ماه سیزدهم و شروع ماه چهاردهم

عزیز دلم فدای مهربونیات بشم سلام ،پسر مهربونم دیگه مرد شدیا گلم هر کی میپرسه با افتخار میگم یه ستاه شده قند عسلم .آیهان ج.نم بعد .اکسن یه سالگیت خدارو شکر اصلا تب نکردی و تو این ماه کلی در در رفتی و بازی کردی ،ا.ایل شهریور ماه یه دندون به نگینای قبلیت اضافه شد حالا شدی هفت دندونی خرگوش کوچولوی مامان .آیهانم در طول روز ماشالله خیلی باهم سازگاری داری هر کار میگم برام انجام میدی خودمم تعجب میکنم از فهم و شعور بالات .الهی خدا از بلا ها نگهت داره عزیزم .اما فقط یه خلق بد داری که اصلا بلد نیستی تنهایی بازی کنی و خودت مشغول باشی همش باید پیشت باشم و باهات بازی کنم وگرنه غر میزنی .تسلطت به کنترلامون خیلی زیاد شده قشنگ میتونی باز کنی و ببندی تلویزیون...
20 شهريور 1393

واکسن یه سالگی پسرم و دندون هفتم

سلام شازده پسرم خوبی خوشگلم الههی من فدای تک تک اعضای بدنت بشم که شیرین تر از عسل شدی واسمون. نازنینم دیروز 93/5/21 بردیمت بهداشت که با تاخیر دو هفته ای واکسنت و بزنیم .خدا رو شکر بازم مثل همیشه همه چیزت عالی بود خانومه قد و وزنت و گرفت و گفت همچیش خوبه    وزنت: 10 کیلو وهفتصد قدت :80 سانتی متر .ماشالله هزار ماشالله رشد قدت خیلی خوبه خانومه هم گفت چند سانتی از هم سناش بلند تره دور سر هم 75 خدار و هزار مرتبه شکر بابت همه چی/ بعدش از اونجایی که مامانی طاقت دیدن امپوله رو نداره دادم بغل بابایی رفتی واسه واکسن اما اونطور که فکر میکردم نبود از دستت زدن و انچنان گریه هم نکردی خوشگلکم .بعدش با بابایی اومدیم ...
22 مرداد 1393

عکسای تولد

دوستای گلم متاسفانه از خود سالن که تزیین شده بود زیاد عکس ندارم فقط فیلم گرفتم چون دس تنها بودم فقط داشتم کار میکردم تونستم چند تا عکس بگیرم امیدوارم ببخشیدم .جشنمون از ساعت 4 تا 8 بود .پذیرایمون شامل شربت عرق بادرنجبویه ،شیرینی های خودم پز پاپاتیا و کوکی فرانسوی با تزیین رنگین کمان،آش جو ،سالاد روس ،پیراشکی سوسیس و کالباس ،پودینگ رنگین کمانی و در آخر کیک و میوه (موز ،خیار ،هلو،شلیل،سیب) کارت دعوتت از روبرو داخل کارت پشت کارت لیبل خوش امدگویی این دوتا عکس ماله قبل تولده داشتم درست میکردمشون اینم عکس گیفت هایی که...
14 مرداد 1393

عکسای آتلیه

سلام دوستای گلم ممنون از نظرای خوبتون و اینکه منتظرمون بودید.ببخشید منتظرتون گذاشتم آخه به چند دلیل دیر کردم اولی منتظر فایل عکسای آتلیه بودم دومی بخاطر ششمین سالگرد بابام سرم گرم بود و اینکه بخاطر تولد از تهران مهمون داشتیم خونه مامان بودم خلاصه سرتونو درد نیارم تولد مام تموم شد و به گذشته پیوست . و اما چند جمله واسه پسرم میگم بعد میرم سراغ عکسامون چند روز قبل تو اینترنت یه متن زیبا خوندم میخوام اونو واست بنویسم چون واقعا حرف دله و واقعیت نازگلم عزیزم یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست جز مهربانی به همین زودی یه سال گذشت و شازده پسرم یه ساله شدو و...
7 مرداد 1393

چند تا عکس از گل پسرم

 عکسه اول از دندونات این عکس و وقتی گرفتم دندون ششمیت هم داشت جونه میزد اما امروز دیدم که شش در اومده کامل هفتمی هم جونه زده از پایین سمت راست اینم یه روزی وروجکم تو فست فود همینجوری اینجا اماده شدی بریم واست وسایل واسه تولد بخریم آیهان و دختر خاله اش مونا تو پارک عاشق این عکستونم خوشگلای من ...
24 تير 1393
1664 10 13 ادامه مطلب

خاطرات جا مونده

آیهان عزیزم نمیدونم چرا نسبت به اپ کردن اینجا اینقدر تنبل شدم من بگم برات از 27 خرداد که تولدم بود و شما و بابایی حسابی غافل گیرم کردین و به همراه یه کیک خوشگل و یه گوشی جدید تولدمو تبریک گفتین .قربون هر دوتاتون بشم من که اینقدر هوای مامانو دارین . مامانی بگم از شما که ماشالله دیگه خونه رو از این رو ب اون رو میکنی هر جا میرم پابه پای من راه می افتی و با من میای .  و بگم برات از تولدت دیگه چیزی نمونده تقریبا 22 روز دیگه اگه اشتباه نکنم . اول با بابا قصد داشتیم نگیریم تولدو به چند علت قانع کننده البته که بعدش باز دلمون نیومد و دل  و زدیم ب دریا و اقدام کردیم به کارای مراسمت تقریبا میشه گفت مفصله مهمونامون 55 نفر هستن و چون ...
17 تير 1393

رسما دیگه راه میرم من

پسر عزیزتر از جونم ،گل نازم ،فدای خنده هات و مهربونی هات بشم قربون لوس شدنات بشم من الهی ،از خدا ممنوم که تو رو بهم داد پسر شیرین و مهربونم، آیهان خیلی مهربونی این و همه فامیل میگن اخلاقت یه جوری خاصه با این که ده ماهته اما ماشالله اندازه یه مرد بزرگ فهمیده ای هر چی میگم یا با کسی حرف میزنم قشنگ منو نگا میکنی ببینی از چی دارم حرف میزنم وقتی بهت میگم آیهان پیشی کو ؟ زودی انگشت اشارتو سمت در بالکن نشونه میکنی و میگی پیس، قربوت بشم من ،وقتی بهت میگمآ یهان برو جوراباتو بیار میری از اتاقت دنبال جوراب میگردی و وقتی نتونی پیدا کنی از اونجا غر میزنی و ناله  میکنی که من برم و پیدا کنم الهی دورت بگردم که اینقدر آقا شدی نفسم ،فکر نمیکردم ...
17 خرداد 1393
1437 12 18 ادامه مطلب