پایان نه ماهگی و شروع دهمین ماه
ناز پسرم قند عسلم مامان تنبل بازم اومد که بگه معذرت میخوام .نمیزاری بخدا نمیزاری به هیچ کاری برسم فقط میخوای باهات بازی کنم منم نه نمیگم در فواصلی هم که میخوابی به کارای خونه میرسم و نهار و شام برا بابایی میزارم .امسال خیلی سال خوبی برای مامان نیست گل پسرم نمیدونم چرا ؟ اما اصلا روزا بر وفق مراد منو بابایی نمیگدره خلاصه بگذریم از درد دلای من و برسیم به شما و کارای شما خیلی خیلی بلا شدی دیگه سوار روروئکت نمیشی وقتی کاری دارم به زور میزارم توش اونم همش نق میزنی که بغلت کنم .کاملا میتونی راه بری اما از ترس اینکه بخوری زمین نمیتونیم تنهایی ولت کنیم همش باید یکی پشت سرت بیاد و اون یه نفر یا منم یا بابایی .کمر درد گرفتیم دیگه .تا سرم به ...
نویسنده :
مامان الهه
17:23