عکسای آتلیه
سلام دوستای گلم ممنون از نظرای خوبتون و اینکه منتظرمون بودید.ببخشید منتظرتون گذاشتم آخه به چند دلیل دیر کردم اولی منتظر فایل عکسای آتلیه بودم دومی بخاطر ششمین سالگرد بابام سرم گرم بود و اینکه بخاطر تولد از تهران مهمون داشتیم خونه مامان بودم خلاصه سرتونو درد نیارم تولد مام تموم شد و به گذشته پیوست .
و اما چند جمله واسه پسرم میگم بعد میرم سراغ عکسامون
چند روز قبل تو اینترنت یه متن زیبا خوندم میخوام اونو واست بنویسم چون واقعا حرف دله و واقعیت نازگلم
عزیزم یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست جز مهربانی
به همین زودی یه سال گذشت و شازده پسرم یه ساله شدو واسه خودش مردی شده.
مادرتا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر!
مادر شدم او پاره جان شد،خدا را شکر
شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من
لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر
من باغبان تازه کاری بودم اما او
یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر
او آمد و باران رحمت با خودش آورد
گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر
سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم
شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر
مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است
دلواپسی هایم دو چندان شد،خدا را شکر.
ما با هر تبسمت هزاران بار می شکفیم و با هر تپش قلبمان هزار بار نامت را میخوانیم
اگر بر روی زمین تنهاییم، ولی تو مثل ماه نگاهمان میکنی
ما بر وجود نازنینت سجده شکر میگذاریم.
تولدت مبارک
حالا بریم عکسارو ببینیم
اول عکسای آتلیه رو میزارم
دوستای گلم چون عکسامون زیاده تو دوتا پست میزارمشون