سلام فرشته کوچولوی مامان و بابا
سلام عشق مامان و بابا چند روز قبل به بابای گفتم برات یه وبلاگ باز کنه آخه خودم بلد نبودم و بابای هم همون دقیقه برات یه وبلاگ ساخت منم امروز فرصت کردم بیام و از امروز که تو 14 هفتت تموم شده خاطره هامو برات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و برا خودت کسی شدی اینا رو بخونی و لذت ببری .امیدوارم بتونم برات مامان خوبی باشم عشقم . دیروز 22بهمن بود و ما خونه مامان بزرگ بودیم 21 بهمن رفتم آزمایش سلامتت رو دادم عزیزم امروز یا فردا قراره جوابشو بدن و ببرم خانوم دکترت خبر حوب سلامتیتو بهمون بده ،نمیدونی من و بابای چقدر دلهره داریم و چقدر عجله داریم برای دیدنت خوشگل مامان ، چهارشنبه 18 بهمن 91 برا اولین بار رفتم سونوگرافی جنسیت ،آقای دکتر گفت یه کم احتمال میدم نی نی تون پسر باشه اما باز نمیتونم دقیق بگم از دستم ناراحت نشی مامانی راستشو بخوای اولش یه کم ناراحت شدم که چرا دختر نشدی اما بعد بابایی اونقدر در موردت حرف زد و دلداریم داد که نظرم عوض شد و الان با تمام وجودم دوست دارم و منتظرتم که به زودی بغلت کنم عشقم مامانی قربونت بشه