فهمیدن جنسیتت
سلام نفسم سلام عزیز دلم سلام ماه من چند وقته نبودم مامانی آخه خودت بهتر میدونی که نزدیکای عیدیم و کلی کار داریم با اینکه عشقم تو دلمه اما دلم نمیومد مامان بزرگارو تو کارای عید تنها بزارم پس تا جایی که از دستم بر میومد براشون کمک کردم.
12 اسفند اول رفتیم دکتر وقت چکابم بود همه چی خوب بود گلم فقط مامانی نیم کیلو چاق شده اما فدای سرت از اونجا رفتیم خونه مامان بزرگ جمیله {مامان بابا مسعود و میگم نفسم} که داشتن خونشونو رنگ میکردن اونجا کارای اونارو انجام دادیم و بعد فرداش 13 اسفند با بابا جونی رفتیم سونوگرافی برا تعیین جنسیتت نیم ساعتی منتظر یودیم تا نوبت ما شد و من و بابا با کلی دلهره رفتیم تو اتاق خوابیدم رو تخت و به آقای دکتر مهربونی سونو گرفت ازم و هر چی سوال کردم قشنگ جواب داد اولین بار بود گلم همه بدنتو نشونمون داد از ستون فقراتت گرفته تا دست و پاهات صدای تپش قلب کوچیکتم شنیدیم نفس مامان در آخر هم گفت نی نی تون یه پسر کاکل زریه خدابا شکرت به خاطر همه نعمتهایی که بهمون میدی ممنونم از لطفت خدای مهربون و اینطور شد که فهمیدم این وروجکی که 17 هفته و 5 روزه که تو دلمه یه پسر نازه