آیهان مامانآیهان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

فرشته ی زندگیم آیهان

آخرین چکاب و روز دیداااااارمون

1392/5/6 20:54
نویسنده : مامان الهه
986 بازدید
اشتراک گذاری

     

سلام دلبرکم سلام پیشی کوچولوم امروز وقت آخرین چکابمون بود قربون شکل ماهت بشم من .رفتم پیش دکترمون همه چیزمون خدارو شکر طبیعی و مثل همیشه رضایت بخش بود فشار مامان رو 12 بود و تا امروز که 37 هفته و 4 روزمونه همش 8 کبلو اضافه شده به وزنم خلاصه که خوبه دیگه اینا رو بیخیال مامانی خبردارم برات خبر خوب اونم اینه تا 8 روز دیگه ایشالله به لطف خدای بزرگ میای به جمع ما و با قدمهای کوچولوت زندگیمونو شیرین تر از این میکنی فدای چشات بشم من  .   

آیهانم میترسم از اومدنت میترسم بیای و من نتونم از این امانت خدا خوب نگهداری کنم نه اینکه امانتدار خوبی نباشما نه برا اینه که هم من هم بابا مسعودت بی تجربه ایم تو این راه نمیدونم چطور باید تربیتت کنیم ،نمیدونم چطور باید باهات رفتار کنم تا بشی یه دسته گل .از خدا میخوام پسری با معرفت و مهربون حرف گوش کن و مامانی برام بفرسته .تو این 8 روز دیگه فکر نکنم زمان برام سپری بشه .البته اینم بگما دکتر گفت شنبه یه سونو برو جوابشو بیار تا ببینم نی نی وزنش چقدره اخه خیلی وقته نرفتم سونو اگه کامل باشی شاید امکانش هست زود تر هم بیای اما مامانی من خودم تاریخ 11 مرداد و برا اومدنت میخوام چون هم میخوام شبهای احیا هم بگذره و مهمترش این که 10 مرداد سالگرد بابای مهربونمه میخوام اونم رد کنم بعد با خیال راحت شما رو تو بغل بگیرم باز اگه تغییری تو تاریخ اومدنت شد میام میگم قربونت بشم پس تا الان که 3 مرداد هست 8 روز تا دیدارمون باقی مونده بدو برو بند و بساطت رو جمع کن که داری میری سفر .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان دخترا
3 مرداد 92 1:57
عزیزم من پست رو همون وقتی که گذاشتی برش داشتم. ممنون از زحمتی که کشیدی.
مامان دخترا
3 مرداد 92 2:35
الهه جان خیلی خوشحالم که داری به روزهای مادری نزدیک میشی.
مطمئن باش اونی که این امانت رو به تو داده از نگهداری و شایستگی شما هم مطمئنه.
فکر میکنم از اوایل بارداری با هم دوست بودیم نه؟
کاش زودتر بیای و خبرای خوب خوب بنویسی!


مامانه گل دخترا مرسی خانومم نظر لطفته بله من بعد از ساحتن این وبلاگ اولین نفری که تو لیست دوستام داشتم شما بودی گلم ایشالله دعا کن به سلامتی تموم شم
مامان امیرعلی گلی
3 مرداد 92 2:42
الهه جان خیلی خوشحال شدم بزودی به آرزوت میرسی و نی نی تو بغل میکنی انشالله به سلامتی و شادکامی


دوست عزیزم مرسی
مامان آیهان کوچولو
3 مرداد 92 9:18
به به پس گل پسرمون تا 8روز دیگه داره میاد الهی فدای آیهان بشم من.
آیهان جون بدو بیا که آیهان من منتظر همبازیه گلشه.
ایشاالله ایم 8روزم به خوبی بگذره و لحظه ی دیدار برسه.



ممنون خاله فریده پسر منم بد جور بی صبره تا بیاد و دوست گلشو از نزدیک ببینه
مامان هلاله
3 مرداد 92 11:49
سلام عزیزم بسلامتی خوش بحالت آیهان جون دیگه داره روز شماری میکنه بیاد پیشت . حتما خبر دقیق تاریخ زایمانتو اعلام کن گلم
مامان نفس
3 مرداد 92 12:38
تبریک میگم الهه جان. داری کم به کم انشاالله مامان میشی. امیدوارم زایمانت راحته راحت باشه فقط یه چیز می خوام موقع زایمانت خواهش می کنم واسه نی نی منم دعا کن


سلام دوست گلم ممنون نظر لطفته ایشالله زیر سایه دعاهای شما راحت میشم .رو چشمم عزیزم یادم نمیره .آدرس وبتونو برام میزارید
مامان خانومی
3 مرداد 92 12:50
سلام خوبی الهه جون امیدوارم نینی نازتو ایهانو به سلامتی در اغوش بکشی برای منم خیلی دعا کن موقع زایمان از خدا بخواه به منم سلم و صالح بده
مهربووووون
3 مرداد 92 13:04
الهی فدات بشم ایهان کوچولو دیگه از انتظار کشیدن خسته شدیم مامانی ایهان مارو بی خبر نزار
مامان فرشته کوچولو
3 مرداد 92 13:32
وای ی ی ی خیلی خوشحالم برات چون دیگه چیزی نمونده البته بماند که این 8 روزم یه عمریه واسه خودش و خیلی کند میگذره ولی من پیشاپیش بهت شیرین ترین و بزرگترین اتفاق زندگیت رو تبریک میگم و از صمیم قلبم برات از خدا میخوام که پسر نازت و صحیح و سالم تو آغوش بگیری انشاالله.


ووووای ممنونم خیلی خوشحالم میکنی مامان مهربون با این حرفها آره با اینکه خیلی شدید استرس دارم اما میگم هر جه بادا باد در عوض یه نی نی که ماله خودمه میاد پیشم ایشالله روزای باقیمونده شمام زودی تموم بشه تا به جینگولت برسیییییییییییییییی
مهناز مامان ترلان کوچولو
3 مرداد 92 17:44
منم دارم لحظه شماری میکنم واسه اومدن آیهان جونی بهش بگو ما منتظرشیما.............


مرسی خاله جون ترلانمونو ببوس
مهربووووون
3 مرداد 92 19:54
عزیزم زمان زایمان مارو هم دعا کن
شیرین
4 مرداد 92 0:29
الهه عزیزمدوست مهربونم از اینکه اومدنت پسر گلت نزدیکه خیلی خوشحالم و صمیم قلب ارزو دارم زایمان راحت و با ارمشی داشته باشی راستی یادت نره وقت زایمان برا خواهرت دعا کنی بووووووووووووووس خودت پسر فسقلت


شیرین جونم حتما رو چشمم گلم شما هم نمیگفتی صد در صد دعات میکنم
سارا مامان آرتین
4 مرداد 92 1:51
الهه جون تبریککککککککککککککککککک
بسلامتی دوران بارداری رو پشت سر گذاشتی و لحظه دیدار نزدیکهههههههههههههههه
بیصبرانه منتظر اوومدن نی نی گلمون هستممممممممممممم
زود بیای عکس گل پسری رو بذاری هاااااااااااااااااااا


آره سارا جون دیگه داریم به آخراش میرسیم کم کم استرسم بیشتر میشه ولحظه ها شیرین تر .دعا کن سالم وسلامت تموم شیم
الهام مامان علیرضا
4 مرداد 92 19:02
الهۀ عزیزم
آرزو می کنم به خوبی و خوشی زایمان کنید
و قدم آیهان جون براتون پر از خیر و برکت باشه

ما رو از دعای خیر فراموش نکن.


رو چشمم مامانی
الهام مامان علیرضا
4 مرداد 92 19:04
راستی زود عکس نی نی رو بذاری که ما دوست داریم ببینیمش
مامان ازاده
5 مرداد 92 2:44
الهه جون عزیزم خیلی خوشحالم واست
لحظه دیدار نزدیکه-تو رو خدا ما رو دعا کن یادت نره ها
زودی هم بیا خبر و عکس بذار تا گل پسری رو ببینیم
انشالا زایمان خوبی داشته باشی گلم


آزاده جونم آره توام برا من دعا کن که بد جور میترسم ایشالله اگه قسمت شد میام با دست پر
مرمر
5 مرداد 92 3:03
الهه جون منم مث تو بودم ولی خدا وقتی این فرشته هارو میده خودش به ادم یه اعتماد قلبی میده از اینکه میدونی میتونی بزرگش کنی
خیلی خوشحالم که داری به روزای اخر نزدیک میشی و دلبندتو از نزدیک میبینی
زود عکسشو بذار تا روی ماهشو ببینیم
دوستون دارم بووووووووس


ماریا جونم مرسی از حرفای دلگرم کننده ات تا خدا چی بخوااااااد استرس همه چی داره منو اذیت میکنه
ستایش مامان مرصاد
5 مرداد 92 10:08
سلام الهه جونم . وقتی نوشته هاتو میخونم ناخوداگاه اشک ازچشمام جاری میشه . الهه جون اگرلیاقت مادربودن نداشتی خداوند هیج وقت این رحمت بزرگشو تو دلت نمیذاشت.مطمین باش لایق بودی.عزیزم ایشالله زایمان خوبی داشته باشی و بسلامتی ایهان کوچولوتوبغل بگیری.واسه منم دعاکن که ایشالله زایمان خوبی داشته باشم




شاید خیلی با احساس نوشتم بخاطره اونه .ممنون دوست گلم از نظر خوبت دعا کن برام .راستی آدرس لینکتونو برام هم بزارید


ستایش مامان مرصاد
5 مرداد 92 10:12
سلام الهه جون.وقتی نوشته هاتو میخونم ناخوداگاه اشک ازچشمام جاری میشه.عزیزم ایشالله زایمان خوبی داشته باشی.واسه منم دعاکن
مهربووووون
5 مرداد 92 14:43
مامانی ایهان چرا دیگه از وضع و اوضاع ایهان چیزی نمینویسی
مامان سولماز
5 مرداد 92 19:58
به سلامتي بغلش كني گلم


مرسی خاله جون